گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
-اولین دانشگاه و آخرین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم
جلد اول
مدت ماندن نطفه در رحم






جنین یا رویان از کلمه جن به معنای پنهان از نظرهاست و از این جهت جنین گفته شده که مدتی در رحم یا زهدان از نظرها پنهان است از لحاظ علم جنین شناسی تا مدتی به نسل جدید در شکم نام دیگری می گذارند و در حوالی آن زمان که قلبش بکار می افتد او را جنین می نامند اگر قبل از شش ماهگی از رحم بیرون آید او را سقط شده و بعد از آن تولد یافته گویند ، مدت ماندن در رحم نزدیک به 310 روز و از آن بیشتر یک امر غیر طبیعی محسوب می شود ولی دوران متوسط توقف که اکثرا نیز چنین است قریب 280 روز می باشد . اسلام نیز به مدت ماندن در رحم و اینکه قبل از شش ماهگی بیرون آمدن جنین سقط و بعد از آن تولد یافته است اشاره می نماید و آیات و اخبار بسیاری است که به چند عدد آن اکتفا می شود :

آیا شما را از آبی ناچیز نیافریدیم آنگاه شما را در قرار گاهی ثابت تا زمان معینی قرار ندادیم (1)

1- الم نخلقکم من ماء مهین فجعلناه فی قرار مکین الی قدر معلوم سوره مرسلات آیه 30.
ص: 262

- مدت شیر دان کامل بیست و چهار ماه یعنی دو سال کامل است (1).

دوران آبستنی و شیر دادن روی هم سی ماه است (2).

نکات علمی این سه آیه پس از مقایسه با هم چنین است : 1 انسان خلیفه اللّه، دانشمند ، مخترع ، از آب خوار شده ای که مورد تنفر و اهانت است خلق شده.

2 مدتی که معلوم است چقدر خواهد بود در جائی قرار دارد که خود تمکین بآن دارد ، بوضعی خود را در می آورد که آنرا بپذیرد و در خودش جای دهد.

3 مدت شیر دادن و ماندن جنین در رحم سی ماه و مدت شیر دادن کامل بیست و چهار ماه است یعنی هر وقت حداکثر زمان شیر دادن وجود داشت زمان آبستنی در حداقل است و هر وقت زمان آبستنی به حداکثر رسید زمان شیر دادن حداقل است و دانش جدید هنوز چنین مرحله ای را متذکر نگردیده ؛ خوب توجّه فرمائید قرآن سفارش می نماید از روزی که نطفه های زن و مرد بهم رسیدند و از خوان نعمت مادر برخوردار شدند تا روزی که از او جدا می شوند و دیگر شریک غذای او نیستند باید سی ماه باشد پس اگر بچه در رحم کم ماند باید دو سال کامل شیر بخورد این کلمه کامل معجزه است زیرا در این صورت که بچه دو سال شیر خورد بجبران اینکه کمتر در رحم مانده می توان او را یک بچه خوب تغذیه شده دانست. اگر چه دو سال شیر بخورد چون مجموع شیر خوردن و در رحم ماندن سی

1- والوالدات .... سوره بقره آیه 223.
2- و حمله و فصاله .... سوره احقاف آیه 15.
ص: 263

ماه است لذا حداکثر زمان آبستنی می شود سی ماه منهای بیست و چهار ماه یعنی شش ماه و چنانچه همه میدانند دانشمندان بالاتفاق کمترین دوران آبستنی را شش ماه دانسته و کمتر از آنرا در صورتی که جنین به دنیا آید او را ساقط شده و از ششماه ببعد او را تولد یافته گویند چنانچه علی علیه السلام نیز فرموده است «لا تلد المرأه لاقل من سته اشهر» بچه زودتر از شش ماه تولد نمی شود در این صورت آنچه بتصویب قرآن رسیده دوران آبستنی بین ششماه و ده ماه و ده روز ( جنین شناسی ) و دوران شیر دادن قرآن پسند بین 19 الی 24 ماه خواهد بود ناگفته نماند در بین دانشمندان کسی دوران باروری را حداکثر بیش از 12 ماه ذکر نگرده است.

دگرگونیهای جنین

قبلا مختصر شرحی راجع به وضع و شکل و اندازه جنین دادیم اینک مختصرتر آنچه اسلام اشاره می نماید : الف دستش بر صورت و زنخدانش است مانند اسیر شده مهموم محزونی که سر پای نشیند و زانوها را از غصه روی شکم نگهدارد (1) تا آخر

هنگامیکه جنین چهار ماهه شد حیات در او بوجود

1- یده علی و جنتیه و دقنتیه علی رکبتیه کهیئه المحزون المهموم کالمطرود منوط بمعاون سرته الی سره امه فتلک السره یغتذی من طعام امه و شرابها الی الوقت المقدور لولادته. نبی اکرم 14 بحار مجلسی.
ص: 264

می آید (1)

- وقتی جنین بحالت گوشتی در آمد شرائین و اوره بصورت شبکه در او پیدا می شود (2)

ای مردمان اگر در شکید از اینکه بر انگیخته می شوید آفریدیم شما را از خاک سپس از نطفه پس از علقه بعد از مضغه مخلقه و غیر مخلقه تا روشن سازیم (موضوع بعث را) بر شما و قرار دادیم در حمها آنچه را خواهیم تا وقت معلوم (3)

آفریدیم انسان را از عصاره خاک سپس قرار دادیم در جایگاهی استوار پس نطفه علقه مضغه استخوان آفریده شده و پوشاندیم استخوانها را گوشت (4)

اوست خدای خالق ، باری ، مصور (5)

1- اذا بلغ الولد اربعه اشهر فقد صارفیه الحیوه حضرت صادق 14 بحار.
2- . . . . ثم تصیر لحما تجری فیه عرق مشبکه حضرت صادق 14 بحار.
3- یا ایها الناس ان کنتم فی ریب من البعث فانا خلقنا کم من تراب ثم من علقه ثم من مضغه مخلقه و غیر مخلقه لنبین لکم و نقر فی الارحام ما نشاء الی اجل مسمی ثم نخرجکم طفلا ثم لتبلغوا اشدکم سوره حج آیه 5.
4- و لقد خلقنا الانسان من سلاله من طین ثم جعلناه فی قرار مکین ثم خلقنا النطفه علقه فخلقنا العقله مضغه فخلقنا المضغه عظاما فکسونا العظام لحمائم انشأناه خلقا آخر فتبارک اللّه احسن الخالقین ثم انکمبعد ذلک لمیتون سوره مؤمنون آیه 23.
5- هو الخالق الباری ء المصورسوره حشر آیه 24.
ص: 265

پس از مقایسه این جملات با یکدیگر و دقت کافی نکات علمی زیر بدست می آید :

1 انسان از عصاره و فراورده های خاک (سلاله طین) خلق شده و در قسمت بیولژی موضوع آفرینش آدم بود که بحث کردیم عصاره های خاک یعنی ید کلسیم آهن و ..... رل اساسی را در دگرگونی ساختن زندگی و آفرینش آدمی داشته و انسان باید دائم از عصاره خاک بدینگونه استفاده نماید که آیا آنها را مستقیما توسط ریشه گیاه که آن مواد را از زمین گرفته و به برگ و ساق و گل داده بعنوان غذا استفاده نماید یا آنکه حیوان دیگری گیاهان حامل عصاره خاک را خورده انسان از گوشت آن حیوان استفاده کند.

2 نطفه زن و مرد بذر أوّلیه خلقت آدمی میباشند چیزی نیستند جز جمع و جور شده فرآورده های خاک که بهمان ترتیب که الان گفته شد بدل ما یتحلل شده قسمتی صرف ساختن مو قسمتی برای مصرف گوشت ، استخوان ، ناخن و بالاخره ساختمان نطفه می رسد.

3 در چهار ماهگی آثار حیات بدو روی می آورد دانش بیولژی هنوز پاسخگوی این قسمت نبوده یعنی حد فاصل مرحله حیات با مرحله قبل از آنرا نمی تواند مشخص سازد نطفه ها موجود زنده اند و دارای حیات شاید مقصود حضرت از شروع حیات در اینجا شروع هماهنگی و همکاری بین الاعضاء است که مقارن چهار ماهگی شروع می شود.

4 تا بر استخوانها گوشت پوشانده نشود خلق دیگری بوجود نیامده یعنی موجود قابل زیست در محیط دیگری خارج

ص: 266

از رحم نیست ، در اینجا موردی از جمله مواردی میباشد که پروردگار بخود و کار خلقت و صنعت خود دست مریزاد میدهد منتها کلمه «احسن» که در اینجا آورده شده مخصوص و مختص خلقت خلیفه اللّه یعنی آدمی است.

5 مدت اقامت جنین در رحم الی اجل مسمی و وقت معلوم بوده وقت معلوم یعنی قابل محاسبه و لذا این مدت قابل اندازه گیری است.

6 چون به لغاتیکه قبل از کلمه «لنبین» آمده توجّه کنیم می بینیم هر چه قبل از آن کلمه است می رساند تا چندی وضع تکامل در رحم شبیه و همانند وضعی است که برای بر انگیخته شدن مردگان خواهد بود ولی آنچه بعد از آن آمده مربوط به دگرگونیهای در رحم است.

قبل از «لنبین» میفرماید اگر از بعثت و برانگیخته شدن روز قیامت در ریب (شک بسیار اندک) هستید از خاک خلق شدید سپس بصورت نطفه بعد علقه بعد مضغه در آمدید.

در کتاب دیگر جلد روانپزشکی خواهید دید که زمان برانگیخته شدن و بعثت چگونه کره زمین بجای رحم بوده و بارانی غیر معمول که بفرموده حضرت عسگری مانند آب منی است این کار را بسرانجام خواهد رساند.

7 به اشکال گوناگونیکه جنین قبل از (نقر فی الارحام) قرار گرفتنش در رحم بترتیب بخود می گیرد اشاره کرده عبارتند از علقه ، مضغه (مخلقه و غیر مخلقه : هموژن ، هتروژن).

8 با توجّه بمعنی کلمات علقه ، مضغه به نکات علمی چندی که زمانهای گاسترولا ، بلاستولا و غیره باشد بر خواهیم

ص: 267

خورد.

علقه : دویبه سوداء تمتص الدم : حیوان کوچکی سیاه که خون میمکد در آن وقت که نطفه جدید می خواهد در دیواره رحم جایگزین بشود درست به شکل رالوی بسیار کوچکی در آمده که بدیواره رحم می چسبد و قابل توجّه وجود ماده ای در دهان زالوست که مانع می شود خون ببندد و لخته شود وقتی علقه هم می خواهد در جدار رحم رسوخ و نفوذ و لانه گزینی انجام دهد ماده مترشحه ای دارد که جدار را ذوب کرده و از انعقاد مجدد آن جلوگیری بعمل می آورد یعنی علقه (چه زالو و چه نطفه) ماده ای مشابه و یکسان با خود دارند.

مضغه : القطعه التی تمضغ من لحم و غیره قطعه جویده شده ای از گوشت یا غیر آن که در ابتدا یکنواخت و مخلقه است و سپس تشکیلات و سلول های نا همجور غیر مخلقه ای در او بوجود می آید (هموژن ، هتروژن).

9 پس از اینکه بصورت مضغه در آمد عروق مشبکه ای در فواصل تشکیلات گوشت مانند نا همجور بوجود می آید که ذکر شبکه خونی نکته قابل ملاحظه و علمی است و برای تبدیل شدن رگها بشعریه ها و شعریه ها برگها کلمه ای بهتر از شبکه نمی توان انتخاب کرد.

10 وقتی دارای جوانه های دست و پا و زنخدان و زانویش دیده می شد بشکل حزین مهمومی در می آید که دستهایش بر صورتش است و زنخدانش بر زانوهایش گویا اسیری است که تعهد سپرده (بدین شکل درآید) با مراجعه به کتابهائیکه اشکال جنین و عکس اسیر را گراور کرده اند خواهیم دید هر دو زانوی

ص: 268

خود را بشکم نهاده سر را بزیر انداخته و صورت خود را با دست پوشانده اند.

11 آنزمان که بشکل حزین مهموم در آمده در خودش و مادر یک سوراخ وجود دارد که وسیله خوردن و آشامیدن بچه است تا زمان ولادتش (سوراخ جفت مادری و سوراخ ناف بچه).

12 اواخر سوره حشر با آنکه خدا را اسامی فراوانی است پروردگار چند عدد از آنرا بعنوان اسمای حسنای خود انتخاب و ذکر کرده که با مداقه کافی می بینیم این اسماء عصاره و عنوان تمام آراء معنوی و مادی و مراحل گوناگون تطور و دگرگونی و تکامل زندگی اجتماعی ، اقتصادی ، بهداشتی ، طبیعی و سیاسی میباشد.

مقصود ما از ذکر این مطلب فقط این است که بعنوان نمونه قسمت مربوط بحث خود را بیاوریم آنجا که پروردگار سه اسم از اسماء خود را به خلقت آدمی اختصاص داده و بزبان دیگر آنچه از جنین شناسی خودش فرموده و یا دانش تحقیق کرده و میکند خارج از مقصود و معنای این سه اسم نیست. این سه اسمی که خلاصه دو آیه طولانی همین قسمت است که درباره جنین شناسی در صفحه قبل نقل شد.

هو اللّه الخالق الباری ء المصور خالق (آفریننده) باری ء (ای الممیز) کسی که مخلقه را از غیر مخلقه متمایز سازد مصور (تصویر کننده) انسانی.

ص: 269


قسمت پنجم: چه چیز انگیزه شد

اشاره

ص: 270

چه چیز انگیزه شد

همان سالهای اوّل طب در فکر انتخاب موضوع رساله دکترایم بودم. چند نفر از همکارانم در دانشکده های پزشکی ایران و یکنفر در عراق سراغ داشتم که راجع به بهداشت و اسلام رساله گذرانده اند.

در جستجوی این بودم بدانم کسی از طب اسلامی چیزی نوشته اطلاعی نیافتم ، سرانجام گفتارهای طبی و بهداشتی پیشوایان را بعنوان رساله دکترایم انتخاب کردم ، و اینک همان رساله را بنام اولین دانشگاه و آخرین پیامبر باز کرده و بنام مجموعه ای که بهداشت اسلامی یک قسمت از آن است و تقریبا شامل تمام مواد برنامه دانشکده های پزشکی روز است تقدیم می دارم . امیدوارم مورد لطف همه بویژه حضرات حجج اسلامی و اساتید دانشگاهی واقع شوم که کج پنداریها و نا آگاهیهایم اصلاح گردد و اگر مطلب تازه ای توان بر آن افزود بآدرس یزد دکتر پاک نژاد فرمایند.

اینک انگیزه هائیکه مرا بدین کار کشاند : آیه 154 سوره بقره می خواندم دیدم ناچارم اندک دانشی که در طب و ذره معلوماتی که در دین دارم در میان بگذارم تا هر کس را لااقل همین اندازه هم نیست شریک خود گردانم.

عده ای می گویند علم جائی برای دین باقی نگذاشته و مذاهب مضطرب و سرگردان دست و پا بر می چینند ، اسلام نیز نقش خود را در جهان ایفا کرده و اندک اندک رخت بر

ص: 271

می بندد. لذا خواستم نشان دهم که معلومات اندک من توانست برای طرد این عقیده جولان کند ، و مجموعه ای از طب و بهداشت اسلامی که بنده یکنفر پزشک نوشتم ، قدرت داشت خلاف این مدعا را بثبوت رساند.

خواستم نشان بدهم که اسلام از هر رشته دانشی بدست داده چنانچه این مجموعه تقریبا مطابق برنامه دانشکده پزشکی امروزی مطالبی خواهد آورد.

تا روشن شود آنچه ارواح آشفته را باهتزار در می آورد و روان آرام را صلابت می بخشد مشاهده گذشت چهارده قرن زمان است که برای محو کوچکترین شعائر اسلامی اثر نداشته و بلکه بر شئون دین با آنهمه دشمنان که اسلام داشته و دارد افزوده است ، آری اسلام چون دریائی خس و خاشاک بیگانگان را تسلیم امواج خود نموده و دانشگاه اسلام اشباح افسرده را بتکاپو و حرکت می دارد و افسردگان بی حس را گرم می کند. این خود محکمی و ریشه داری اسلام است که با این همه جبر تاریخ و مخالفتهای اجتماع بجای مانده و روز به روز جلوه اش بیشتر می شود ، والا رفتار وضع فعلی ما مسلمانان هیچگونه مساعدت برای پایداری اسلام نبوده بلکه در جهت ریشه کن کردن آن است و این خود بزرگترین حقانیت و استحکام این دین آسمانی است.

- خواستم علاقه اسلام را برای بهبود وضع مردم بویژه توجّه خاصش را بسلامت بودن آنها بیان دارم.

بیان مطالبی است که نوز در طب از صورت نظریه و فرضیه خارج نشده است و اظهار آنچه اسلام بالصراحه آنرا

ص: 272

تأیید می کند تا باشد فردا اعجاز اسلام چشمهائی را روشن و دیدگانی را از تعجّب باز نماید ؛ آن بعلت خداپرستی و این بسبب دانش پژوهی زیرا مشاهده خواهد شد سرانجام علم و دین (دانش) و (خدا) یکی است.

همین امروز برای اهل مطالعه این موضوع مسلم است که اگر مجلات طبی امروز را ، از یکطرف با نوشته های یکقرن پیش ، و از طرف دیگر با چهارده قرن قبل یعنی صدر اسلام مقایسه نمایند خواهند دید طب کنونی با مطالب طبی عصر اسلام نزدیکی بیشتری بهم دارند تا بمطالب یکقرن قبل.

چون کسی در عالم تشیع مبادرت بنوشتن پایان نامه راجع به طب اسلامی نکرده بود ، اقدام شد.

علت بسیار کم ارزشی بود که مرا به نوشتن این مجموعه تشویق کرد و آن برای جواب ایرادهائی بود که بزعم دوستان و همکاران منطقی بنظر می رسید.

بعنوان مثال دوتای آنها ذکر می شود و جواب این دو و بقیه به بعد موکول می گردد.

آخر ماه رمضان انسان گرسنگی خورده و طرف عصر خون بر اسیدیته اش اضافه می شود که از علائم ناگواری است چرا باید روزه گرفت ؟ مسلمانها کنار نهر آبها را کثیف میکنند ! حوض بعضی از مساجد متعفن است ! و غیره و حال آنکه عمل مسلمانها هیچ وابستگی به اسلام ندارد چنانچه در بسیاری از مسلمین شب زنده داریهای ناروا و قمار و شراب هست و با سلام چه مربوط.

کسی که این مجموعه را میخواند چه مسلمان و چه

ص: 273

غیر مسلمان اعتراف خواهد کرد که لااقل دنیای مردم به واسطه رعایت دستورات طبی و بهداشتی اسلام آباد خواهد بود.

باشد که مقداری از روایات و آیات طبی و بهداشتی اسلامی یکجا جمع آوری گردد.

- خلاصه برای خدمت به خلق انتخاب شد.

کسی که می خواند از کثرت آیات و اخبار علاقه اسلام را بعلوم طبیعی بداند.

کسانی هستند که هزاران خبر و حدیث و آیه راجع به علوم طبیعی در اسلام سراغ دارند و می گویند اسلام را با مسائل غیر دینی چکار. اینها مانند کسانی هستند که میدانند حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم عالیترین مقام سیاسی و روحانی را داشت و یا حضرت علی هم خلیفه بود (عالیترین مقام سیاسی) هم امام (عالیترین مقام مذهبی) باز می گوید دین از سیاست جداست ؟ - یک نظر خصوصی نیز در کار است بشهادت بسیاری از علماء غرب از جمله برنارد شاو بطور قطع آینده نزدیک در تصرف تعالیم اسلامی است - اخبار بسیاری نیز داریم که خورشید از غرب طالع می شود نور از مغرب می درخشد اسلام بدست آنها که باسلام کافرند تقویت می گردد و مقصود ایناست که در غرب (اروپا آمریکا) با داشتن وسائل مجهز علمی و وجود تلاش مدام دانشمندان پی به حقیقت و واقعیت اسلام برده و نور اسلام از آنجا (غرب) جهان را روشن خواهد ساخت.

قرآن کریم نیز چنانچه تابحال چند مرتبه نوشتیم می فرماید : صاحب و مالک زمین در آینده نه تنها مسلمانانند

ص: 274

بلکه مردمان صالحند چون بر این بنده پزشکی که درسش را خوانده و مطالعات مذهبی را دوست دارد با اقرار بنادانی و ناتوانی خود از روز روشن تر است که در آینده نزدیک بسرعت هر چه بیشتری حقیقت آیات مشابهات معلوم میگردد یعنی دائم از شمارش آیات مشابهات کاسته شده به محکمات افزوده میگردد یعنی بزودی اسلام واقعیت خود را نشان میدهد و تعالیمش عالم گیر میگردد و لاجرم برای کسانیکه در این قسمت عمری صرف کرده اند اجری و مزدی خواهد بود نام این بنده نیز جزو نه دانشمندان و نه نویسندگان بلکه نام یکی از خادمین ثبت و ضبط و انشاء اللّه مأجور خواهم بود.


علت نامگزاری کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر

چرا نام کتابها اولین دانشگاه و آخرین پیامبر است ؟ سئوالی است که بسیاری کرده و میکنند بخصوص که لبه تیز و برنده سئوالشان روی کلمه دانشگاه است که چرا بجای آن کلمات مدرسه دبیرستان دبستان مکتب ... بکار نرفته است.

گر چه پاسخ مختصری دارد که : چون دوره کتابها شرح و بسط یک دوره برنامه دانشگاهی است لذا کلمه دانشگاه انتخاب شده است اما حرف دگری نیاز داریم !

اهالی بابل و شهرهای اطراف ، اکثرا بت پرست بودند بت بزرگشان بعل نام داشت آنقدر بآن احترام می کردند و قربانیها و نذرها ، تنظیم و تکریم ها داشتند که از جمله مقدسین آنها نخست زادگان خود را چنانچه پسر بود با احترام تمام

ص: 275

بحد کمال و رشد رسانده با احترام بیشتری در پای بت بزرگ سر میبریدند تا با قربانی نخست زاده شان رضایت خاطر بت بزرگ حاصل گردد.

حضرا ابراهیم ابتدا ثابت کرد پرستش ستاره و ماه و خورشید خطاست و خدائی جز خدای یکتا و آفریننده جهان نیست وقتیکه مردم دانستند خدای بزرگ خدای ابراهیم است ابراهیم دست بکار شد تا عملاً ثابت سازد فداکردن نخست زاده برای بت و خورشید که هیچ حتی برای خدای بزرگ نیز کار بدی است و لذا اسماعیل خود را خواند و برای قربانی کردن برد و سرانجام بمردم نشان داد : آدم قربانی نمی کنند بلکه گوسفند قربانی میکنند و گاو و شتر و ...

حضرت لوط برادر زاده حضرت ابراهیم ، آنزمان که در شهرهای سدوم و عموره آمیختن مرد با مرد رایج بود بمبارزه و نصیحت کردن برخاست و آنها را از راه غلطی که بقای نسل را تهدید بفنا مینمود باز میداشت که داستانش را همه میدانیم.

سخنی این روزها بین ما رایج است که قرآن میفرماید بین قوم لوط هم رایج بوده و بد نیست آنرا بگوئیم . چنانچه از روی خیر خواهی به فردی از قوم لوط گفته میشد خواهشمند است فلان کار بدرا نکنید طرف با ناراحتی اظهار میداشت : مقدسها را باش (انهم اناس یتطهرون سوره نمل آیه 57) حضرت یوسف با روابط جنسی غیر قانونی بمبارزه عملی برخاست از یکطرف نشان داد محل عشقبازی های غیر مشروع آنجاست که شکمها سیر و ریاستها پایدار و سلامتی برقرار بوده و کسی را حق دخالت و چون و چرا و اعتراض نیست و اگر کسی

ص: 276

جز کودک شیرخوار سخنی از عمل آنها اظهار نماید و شهادتی در این باره بدهد زبانش از حلقش بیرون کشیده می شود علت آنکه پروردگار کودک را شاهد بی کناهی یوسف آورد برای نشان دادن اوضاع خفقان آور زمان بود.

یوسف را هم آنقدر زیبا خلق فرمود و مأمور مبارزه کرد تا عملا نشان دهد هر چند مرد زیبا شد و زن هم از طبقات بالا و تقریبا مختار و بدون فضول و مزاحم ، زن مال صاحبش است و متعلق به شوهرش و مرد نیز متعلق بزنش.

در زمان حضرت موسی فرعونی بود و هامانی و لشکری فرعون پرستش می شد و هامان هم فعال مایشاء و همه کاره. حضرت مبارزه با فرد پرستی و فرعون و هامان پرستی را شروع و سرانجام جسد لجن آلود فرعون را در کناره قلزم بمردم نشان داده عملا بیان داشت کسی که مانند مردم عاجز و بیچاره است نمیتواند پرستش شود.

مقصود این است بموازات رشد فکری و مغزی و تکامل بشری دستورات شرعی نیز بیشتر و سنگین تر میشد و از اوّل گناهی که بزرگتر بود مانند فرزندکشی ممنوع شد و بتدریج گناهان دیگر ، حتی مبارزه با قطع نسل بوسیله آلت قتاله و مبارزه با قطع نسل از راه لواط در یکزمان شروع گردید.

خنده هائیکه یک جوان هیجده ساله میکند و بحسابش نمیآید اگر از پیر شصت ساله ای دیده شد مکتب اسلام آنرا گناه میشمارد اصولا اسلام سنتی دارد که بموازات ازدیاد عقل و فهم مردم تکلیف ها را سنگین تر می خواهد بحدی که پیران قوم را پیامبران قوم میشناسد یعنی آنقدر آنها را دور از گناه

ص: 277

و خطا گر چه کوچک تصور میگردد و متقی میخواهد که گویا پیامبرانند.

عرف و اجتماع نیز با چنین شیوه ای موافقند ، جست و خیز هائی که از کودک دبستانی دیده می شود و آموزگاران آن چشم می پوشد اگر از دانشجوی دانشگاه دیده شود مورد عتاب قرار میگیرد.

پیامبران قبل از حضرت موسی چنانچه ملاحظه فرمودید رفتارشان با مردم مانند رفتار آموزگاران بود با کودکان دبستان آنها را از اوّل منع میکردند از آدم کشی لواط عشقبازی با زن مردم و ... یعنی هر گناه بزرگتری را از اوّل نهی می کردند بلکه عقل و فهم مردم آنقدر نبود که بتوان جست و خیزهای کودکانه اشان را بحساب گناه آورد.

از حضرت موسی تا نبی اکرم اسلام رفتار پیامبران مردم مانند رفتار دبیران بود با دانش آموزان عقل و فهم مردم بیشتر شده بود اجتماعاتی داشتند احتیاجات بیشتری را احساس میکردند مساعدت و همکاریهائی با هم داشتند جست و خیزهایشان کودکانه و دبستانی نبود تا زمانیکه بوسیله حضرت محمّد صلی الله علیه و آله وسلم همه بدیها و زشتیها معرفی گردید و سر رشته همه علوم بدست مردم داده شد و کسی که در برابر زشتیها و بدیها دست به ترمز (وقایه) بود یعنی متقی بود گرامی تر شمرده شد.

طرز دعوت پیامبران نیز بهمین نحو بموازات پیشرفت عقل و فهم مردم بود نصیحت آموزگار بکودک دبستان بچگانه و در خور فهم اوست و دبیر اندکی بالاتر استاد است که نصایح عالمانه با دانشجو دارد. چون مردم زمان قبل از حضرت موسی

ص: 278

فکرشان منحصر به سه چیز بود (غذا مسکن زن و فرزند) پیامبران نیز استدلالشان در قلمرو همین سه چیز بود چنانچه حضرت نوح مردم را بخدائی دعوت کرد که غذا برایشان تهیه می کرد (باران می فرستاد تا گندم و گیاه بروید) مسکنشان میداد (وجه مسکن) و اولاد بآنها می بخشید (سوره نوح) حضرت هود و صالح و ایوب نیز به همین نحو (سوره اعراف آیه 71 ببعد) ولی طرز دعوت پیامبران بنی اسرائیل (دبیران مکتب توحید) با مردم مانند رفتار با دانش آموزان بود و علاوه بر مسکن زن و فرزند غذا ، موضوع رهبری اجتماع اقتصادسیاست و ... نیز بمیان کشیده شد تا آنکه نبی اسلام آمد و رفتارش چنین بود.

اولین کلمه وحی شده بر او «بخوان و بنویس» بود بنام خدا یعنی علم و خدا (سوره اقراء) تمام برنامه دینیش خلاصه شد در علم و خدا (سوره سبا آیه 45) از خدا زیادی چیزی را جز علم نخواست (سوره طه آیه 113).

قبل از حضرت موسی پیامبران بر خانواده خود قریه خود یا شهر خود مبعوث میشدند و از حضرت موسی ببعد همانگونه که تورات و انجیل متذکر بر نژاد بزرگ بنی اسرائیل مبعوث گردید (سوره های شعرا و طه و غیره) یعنی بتدریج همه مردم قابلیت یافتند پیامبری داشته باشند.

مهمتر از همه آنکه از میان بیست و پنج پیامبری که نام گرامشان در قرآن کریم آمده چهارده نفرشان در دبستان توحید و ده نفرشان در دبیرستان توحید بودند. برنامه دبستانیها مانند

ص: 279

کودکان دبستان با کلمه خاص من شروع و ختم میشد و دبیرستانها با کلمه عام ما ، شما ، ایشان اما در دانشگاه سخن مطلق بود.

آموزگار فرماید خدائی که (مرا) خلق کرد و (مرا) هدایت نمود (سوره شعرا آیه 78).

دبیر فرماید خدائی که (همه چیز) خلق کرد و (آنها را) هدایت نمود (سوره طه 52).

استاد فرماید خدائی که خلقت فرمود سپس مستوی داشت بعد اندازه کرد و آنگاه هدایت نمود (سوره سبح اسم آیه 1).

یعنی به ترتیب گفتند خلقنی فهو یهدین الذی اعطی کل شی ء خلقه ثم هدی سبح اسم ربک الاعلی الذی خلق فسوی و الذی قدر فهدی.

آموزگار خاص گفت من را دبیر عام گفت همه چیز را استاد مطلق خلقت را بیان داشته بعلاوه که بمراحل فیزیکی خلقت : خلق، سوی ، هدی نیز اشاره کرده است.

آموزگار فرماید خدائی که (مرا) شفا می دهد (شعرا 80).

دبیر فرماید خدائیکه (بیمارانی را از مؤمنین) شفا می دهد (آل عمران 43).

استاد فرماید خدائیکه (مؤمنین را) شفا میدهد (اسراء 84).

آموزگار از خدا شفا میخواهد (روی سخن با کودکان است).

دبیر از طبیب شفا می خواهد (از حضرت عیسی) استاد از علم شفا می خواهد (از قرآن کریم)

ص: 280

آموزگار عرض می کند خدایا (خودم و پسرم را مسلمان قرار بده) (بقره 122).

به دبیر عرض می کنند (ما) مسلمانیم (آل عمران 45).

اسلام همه را مسلمان نام نهاد.

آموزگار عرض نمود الحقنی بالصالحین پروردگارا مرا به صالحین ملحق ساز. بسیاری از دبیران را پروردگار بطور دسته جمعی جزو صالحین شمرده است (آیه 84 انعام) ولی استاد خود را واجد این شرط یعنی بودن جزو صالحین معرفی می نماید «ان ولیی اللّه الذی نزل الکتاب و هو یتولی الصالحین» (ابراهیم)

آموزگار عرض می کند پروردگارا برای اطمینان قلب (خودم) می خواهم بدانم چگونه مرده زنده میسازی (بقره 262) دبیر اطمینان قلب برای خود و حواریونش می طلبد (مائده 112).

استاد بطور مطلق اطمینان قلب می خواهد (رعد آیه 28) آموزگار بر زمین مانده و ملکوت آسمانها را باو نشان داده شد (انعام 75) .

دبیر از زمین بآسمان رفت و ملکوت آسمانها را دید و ماند (نساء 165).

استاد از زمین بآسمان و از آسمان بزمین برگشت و ملکوت آسمانها را دید (سوره اسرا) یعنی آموزگار نقطه ای و دبیر نیم دایره ای و استاد دایره ای تمام از قسمت ریاضی برنامه مکتب توحید را وارد شدند.

بآموزگار ناری که از درختها شعله زد و گلستان شد درس

ص: 281

خداشناسی داد (انبیاء 69)

بدینوسیله نوریکه از زمین پر درخت برخاست درس خداشناسی داد (طه 73) نا گفته نماند جائی از قرآن و اسلام نیست که از درخت صدائی برای موسی بلند شده باشد بلکه از زمینی بلند شده که پر درخت بوده است.

باستاد «نور علی نور» از شجره مبارکه لاشرقیه و لاغربیه برخاست و درس خداشناسی داد (سوره نور آیه نور).

آموزگار عرض کرد پروردگارا (اهل قریه معین) را تغذیه فرما (بقهر 120).

دبیر عرض کرد (مؤمنین را) (بقره 58) استاد گفت هر چه برای همه مردم فایده دارد در زمین میماند (رعد 8).

همینطور که عقل و فهم مردم بیشتر میشد و رو بتکامل میرفتند پیامبران نیز ارزش بیشتری برای آنها قائل میشدند چنانچه طوفان نوح برنامه عذاب آموزگار بود و طوفان نیل برنامه دبیر و برنامه استاد همه را در امن و امان میخواهد (انفال 33).

معمولاً دبستانها آزمایشگاهی ندارد و اگر چیزی بآنها نشان داده شود مختصر و بچگانه و در خور فهم آنهاست در دبیرستان آزمایشگاه هست اما متوسط آزمایشگاههای تحقیقی و علمی از آن دانشگاه میباشد. در آزمایشگاه دبستان مکتب توحید برای ساختمان یک جسم آلی یا یک موجود از مواد ترکیبی آن (گوشت و پوست و استخوان نرم شده) استفاده می شود (بقره 262) در آزمایشگاه دبیرستان از مواد بسیط و ساده (هیدرژن ، اکسیژن ، کربن و...) (بقره 54)اما

ص: 282

استاد از انرژی و قدرت برایش موجودی می شود (آل عمران 120) در اینجا باید متوجّه قانون واحد حاکم بر جهان که همه چیز از انرژی است بود.

مطلب به درازا کشید کوتاه کنم ناگفته نگذارم که از آخر و خاتم بودن حضرت محمّد نیز بحثهائی می شود که در قلمرو قصد ما نیست فقط یک کلمه با غیر مسلمانها و یک کلمه با مسلمانها در میان بگذارم. برای غیر مسلمین یاد آوری اینکه جز قرآن که آمدن پیامبری را پس از محمّد مژده نمیدهد تمام کتابهای آسمانی دیگر در این باره نویدی دارند و با مسلمانان که همگی را عقیده بر آنست که پیغمبر ما حضرت محمّد (ص) آخرین پیامبر است و دلائل آن در قرآن مجید و کتب معتبره مذکور است و جماعتی که خود را بغیر حق منتسب باسلام میدانند و پیغمبری حضرتش را قبول ولی خاتمیت را منکرند باید بگوئیم که راه باطلی پیموده اند و در کتب مربوطه مفصلا این مطالب بحث شده است هر که خواهد بدآنها مراجعه نماید.

قابل توجّه

هدف کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر بیان اعجاز علمی قرآن و مقایسه حقائق آن با آخرین پژوهشهای علمی دانشمندان است و از این نظر که دانشمندان در رشته های مختلف علوم هر روز بکشف و تحقیق تازه ای نائل میشوند و در نتیجه چهره های جدیدی از حقائق قرآن آشکار می شود ، مؤلف کتاب ناچار است که این گونه مباحث را تحت عنوان استدراک (آنچه قبلا در دسترس نبوده است) در آخر هر جلد ضمیمه کند ، اینک شما در صفحات آینده با قسمیت از این حقائق قرآن و پژوهشهای علمی جدید آشنا خواهید شد.

ص: 283